نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۸

آ، الف اول امیر و اعلم و اعلا علی است

افتخار اولیاء الله مولانا علی است

ب براه بارگاه کبریا با مصطفی

بر براق برق رو بالاتر از بالا علی است

ت توانا و توانگر، تاج بخش و تخت گیر

تا تن از سرها جدا کرد آن تن تنها علی است

ث ثنایش از خدا در نص قرآن ثابت است

ثابت و اصل ثبات عروة الوثقی علی است

ج جنت جای جاوید است جان را از جمال

جامع و جمعیت و جاوید ما آنجا علی است

ح حسام او حصار دین و حقش حافظ است

حارب حرب احد از حله تا حلا علی است

خ خدایش خواند شیر خویش و خورشید خرد

خواجه قنبر خطیب خطبه اقضا علی است

د دال دولتت در دو درج دین و داد

دولت و یزدان این دنیا و آن دنیا علی است

ذ ذیل ذات پاکش راست ذوالقدر جلیل

ذوالعلا و ذوالعلم ذوالفضل و ذوال . . . علی است

ر رضای حق رضای اوست رحمن الرحیم

راحم رحمان رضای رای مولانا علی است

ز زمین در زیر نعل دلدلش زیر و زبر

زور بازوی زبردستان ز سر تا پا علی است

س سر و سرهنگ و سردار و سپهسالار دین

سامع اسرار سبحان الذی اسری علی است

ش شجاع شرع و دین شمع شب افروز یقین

شهره شهر شهادت شاه شهرآرا علی است

ص صدر صفه صدق و صفا چون مصطفی

صوفی صافی صفات صفة الاصفا علی است

ض ضرب تیغ او شد ضامن فتح و ظفر

ضارب ضحاک و ضیغم در دم هیجا علی است

ط طریق اوست طور طیبین و طاهرین

طایر طوبی نشین طوطی شکرخا علی است

ظ ظفر دادش خدا زان شد مظفر بر عدو

ظاهر ظهر ظهیر و ماحی ظلما علی است

ع عین عالم و عین عنایت عین اوست

عالم علم لدنی اعلم و اعلی علی است

غ غالین غایت دین غرفه نور یقین

غالب و غواص و غوص در هر دریا علی است

ف فرح بخش فراز فاتحه فتح قریب

فخر فاخر فاخر فرخ رخ فتوی علی است

ق قاف قرب عنقا و لقاء قدر قدر

قاضی لوح قضا اقضای ظهر القا علی است

ک کوثر مشرب و کان کرم کهف الوری

گنج کنج «کنت کنزا» (تاج) کرمنا علی است

ل لاف «لم تجد » بعد از نبی مرشد آن

لایق لفظ لطیف و لمعه لعلا علی است

م ممدوح ملک مشکات و مصباح فلک

مالک ملک ملاحت ماه مهرافزا علی است

ن نفس ناطق و نفس نهایت انبیا

نایب نفس نبی امروز و هم فردا علی است

و والی ولایت واحد والا گهر

واقف اوصاف وحی و کلمة التقوی علی است

ه همای همت او سایه بخش چرخ و باز

هدهد هادی در این وادی پرغوغا علی است

ی یمن یمن یمن یاسین ینبوع کرم

یادگار یوسف و یعقوب و هم یحیی علی است

لام الف «لاسیف الا ذوالفقار» او را رسد

لاجرم در شأن ایشان «لافتی الا علی » است

کی شود خوار و خجل در دین و دنیا هر که او

چون نسیمی حفظ جانش «یا محمد یا علی » است