نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲

من شاهباز زاده شاه شریعتم

از بهر صید طایر قدس حقیقتم

طاووس باغ انسم و سیمرغ باغ قدس

عنقای برج عزت و شاه شریعتم

لاهوتیم که هم بر ناسوت گشته‌ام

تا جزء و کل شناسم و هم بعد و قربتم

آری ز ملک تا ملکوتم گذر بود

جبروت منزلم شده لاهوت خلوتم

دانسته ام که مبداء و میعاد من کجاست

اینجا اگر چه پاسی در قید صورتم

آدم نبود و عالم و نه جن و نه ملک

کو کرد ظاهرم چو یم از نور فطرتم

تا آمدم ز عالم علوی در این مقام

دایم از این فراق گرفتار محنتم