نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲

ز من که طایر قافم نشان عنقا پرس

ز من که ماهی عشقم رسوم دریا پرس

(ز من که خادم خمار و ساکن دیرم

رموز باده اسرار و جام صهبا پرس)

صفای باطن رندان مست دردآشام

به نور طلعت جام از می مصفا پرس

حدیث توبه و زهد از کجا و من ز کجا

بیان این خبر از زاهدان رعنا پرس

مرا که چشم تو باشد همیشه در خاطر

ز ناتوانی و مستی و عشق و سودا پرس

اگرچه از غم یوسف ضریر شد یعقوب

بیا و لذت عشق از دل زلیخا پرس

مقیم صومعه داند رسوم سالوسی

ز من که عابد خورشیدم از مسیحا پرس

ره ریا و تکلف ز شیخ و واعظ جوی

طریق شیوه اهل حقیقت از ما پرس

بیار باده و بنشین و دم غنیمت دان

نسیمی مست و خراب است حال دنیا پرس