فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۷۳

داری همه شب دیده بیدار ای شمع

وز سوز جگر چشم گهربار ای شمع

می سوزی و می گذاری و می گریی

گویا که چو من جدایی از یار ای شمع