فضولی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

سودای سر زلف تو دارم همه شب

اینست سبب که بی قرارم همه شب

چون شمع بیاد مهر رویت تا صبح

می سوزد دل در انتظارم همه شب