روی الم باز سوی کربلاست
رغبت بیمار بدارالشفاست
گرد ره بادیه کربلا
مخبر مظلومی آل عباست
زین سبب از دیده اهل نظر
اشک فشاننده تر از توتیاست
ذکر لب تشنه شاه شهید
شهد شفای دل بیمار ماست
آن که بهر خسته بی دست و پا
نیت طوف در او هم دواست
آن که پس از واقعه کربلا
آرزوی نصرت او هم غزاست
اشرف اشراف بنی فاطمه
سید آل علی المرتضاست
پرده آرایش درگاه او
پرده کش چهره جرم و خطاست
کنگره قصر معلای او
اره نخل بن خصم دغاست
آن که بدرگاه حسین علی
روی نهاده بامید جزاست
نیتش اینست که کردم طواف
روضه جزای عمل من سزاست
می شود البته خجل گر کسی
پرسد ازو روضه دیگر کجاست
در همه طاعت غرض آدمی
مرتبه دولت قرب خداست
هر که طواف در آن شاه کرد
چون به یقین مدرک این مدعاست
دغدغه دارم که دران نیست رای
دغدغه طاعت دیگر چراست
ای برضای تو قضا و قدر
وی همه کار تو به تقدیر راست
بود دلت را به شهادت رضا
نصرت دشمن اثر آن رضاست
ورنه کجا دشمن بدکیش را
تاب مصاف خلف مصطفاست
خصم ز تدبیر ظهور فساد
گرچه ثبات خود و نفی خداست
معجزات این بس که کنون بی اثر
آن شده محجوب حجاب فناست
داخل آثار علامات تست
تا به ابد آنچه بدست بقاست
در همه مذهب حق مجملا
قاتل تو قابل لعن خداست
تجربه کردیم بسی در جهان
هیچ دلی نیست که دور از بلاست
بهر تو ماتمکده ای بیش نیست
خانه دل کز غم و رنج و عناست
گریه کنان مردم چشم همه
بهر تو پوشیده سیه در عزاست
مردم دیده همه ماتمزده
دیده مردم همه ماتمسراست
دوست چه سان از تو شود ناامید
حاجت دشمن چو بلطفت رواست
کار فضولی بتو افتاده است
چاره او کن که بسی بینواست