سرو را چون سوی آن گردون اعلا آمدیم
ابر گشتم ابر کز پستی به بالا آمدیم
بر امید نور دولت سوی گردون تاختیم
وز برای در نعمت سوی دریا آمدیم
تو چو خورشید و این جای چو جوزا اوج تست
بهر تو از سوی این درگاه والا آمدیم
زانکه در انواع فضلم چون عطارد بی بدل
خانه خویش آمدیم گر سوی جوزا آمدیم
گرچه شاه و صاحب و خسرو سپردندم به تو
من به تو هم بهر تو نه از بهر آن را آمدیم
بارها لطف و سخای تو نویدم داده بود
تا نپنداری که ما ناخوانده اینجا آمدیم
آفتابی خود ترا پیدا کجا آید اگر
گویم از اقبال تو چون ذره پیدا آمدیم