رخش طرز گلستان مینماید
ز آتش آب حیوان مینماید
چو گردون دل بسی دارد ولیکن
چو گردون جمله گردان مینماید
ز پسته گر نمکدان ساخت نشکفت
شکر بین کز نمکدان مینماید
مرا دور از لب و دندان جانان
نگر کان لب چه دندان مینماید
به جام باده ماند از لطافت
تنش پنهان همه جان مینماید
دلت میزد که شوخی خواهدت کشت
حسن هشدار کین آن مینماید
سخن فردا بها گیرد اگرچه
چنین امروزت ارزان مینماید
چه گردد آخر کارم ندانم
کز اول بس پریشان مینماید
دلم دانی چرا شد در دو زلفش
پریشان بر پریشان مینماید
نگارا هر زمان گویی به طنزم
که بس بیمعنیی هان مینماید
گل تر دامن از تو کیست باری
که صد چاک از گریبان مینماید
نشان روی خوبت در دل من
میان درد درمان مینماید
یکی از پوست بیرون آی چون گل
که بر تن پوست زندان مینماید
بیا تا شکر این گویم که صاحب
به جای من بس احسان مینماید
قوام دولت و ملت حسن آن
که صدر و بدر اعیان مینماید
خداوندی که این گردون سرکش
مثالش را به فرمان مینماید
قدم بر اوج گردون میگذارد
کرم تا حد امکان مینماید
ز رشک نو عروس عدل او ظلم
جهان را درد هجران مینماید
اگرچه حال خصمانش که بد باد
گروهی را به سامان مینماید
خرد را چون ورم در کار دارد
فزونی عین نقصان مینماید
فلک تا خلق نیک او بدید است
ز بد کردن پشیمان مینماید
خدایا آنچه از اخلاص پیداست
که او در ملک سلطان مینماید
خداوند جهان بهرامشه آن
که بار فر سلیمان مینماید
ز خون خصم چون برقست تیغش
که گریان است و خندان مینماید
رخ اعدات گلگون باد از آن گل
که او از خار پیکان مینماید
بزرگا تازگیها بین که عالم
ز نوزادان بستان مینماید
چمن را نامهٔ خُلد آمد آنگه
به خط سبز عنوان مینماید
مگر هجر بنفشه خواب دیده است
که نرگس نیک حیران مینماید
نزد بلبل نوا لیکن به مرغان
کنون آهنگ دستان مینماید
خداوندا به صنع آن خدایی
که از خاری گلستان مینماید
گهی از آب جانان مینگارد
گهی از خاک ریحان مینماید
به قدرت از نهاد عشق پیدا
نشان جان پنهان مینماید
که بر یک دعوی ناکرده بنده
به حق صد گونه برهان مینماید
ولیکن نزد این دونان عجب نیست
که با این فضل نادان مینماید
زرین سم گرچه باشد خرچه داند
که عیسی ز آسمان جان مینماید
مگر لاحول بشتابد که شه ره
از این غولان بیابان مینماید
به جای آریم حق یک یک به واجب
مجال عمر چندان مینماید
درشتی هم کند تیغ زبانم
اگرچه نرم سوهان مینماید
همیشه تا حمل میپوشد از خود
به قدر آنکه میزان مینماید
سر خصمت بریده چون حمل کو
دو سر مانند سرطان مینماید