اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

کو محرمی که قصه‌ی تو در میان نهم

گوش سخن بگیرم و در یک کران نهم

صد به نیوش وصل به یک رمز سر به مُهر

از دست دل، برآرم و در دست جان نهم

یک ره، اجازت کرمم ده ز بندگی

تا محنتی ز صحبت او بر کسان نهم

خوش کن بوعده‌ای، دل من، گو خلاف باش

تا چشم انتظار، به عمری در آن نهم

دست خوش توام به زبان خوشم بدار

تا من به لطف، نام تو اندر زبان نهم