وصل شک نیست که در می باید
و ز میان هجر بدر می باید
نظر نا گذرانست بدوست
لیک از بخت نظر می باید
خدمتی جان بر او بردم گفت
به از این نقد دگر می باید
اگر از وصل سخن میگوئی
سخن اینست که زر می باید
دل مرا بر سر این گفت مترس
پایمزدت منم ار می باید
بس برونق سر و کاری است اثیر
طنز ناساز تو در می باید