اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

این زبان کاندرین دهان من است

سبب محنت و زیان من است

در دهانم همیشه هست نهان

و آشکارا کن نهان من است

من بدو خرمم، که در همه حال

اصل سرمایه‌ی دکان من است

بر ضمیر دل و تفکر من

بر همه خلق ترجمان من است

سخن مختصر بگویم، هان

خلق را بنده، رایگان من است

ملک الموت هرکسی پیداست

ملک الموت من، زبان من است