قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۱

از بس که ز ناکسان رسید آزارم

این شهر همی به ناکسان بگذارم

چون باز وفا و مهر تو یاد آرم

من یاد محال ناکسان بردارم