قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۳

چون کشته ببینی‌ام دو لب کرده فراز

وز جان تهی این قالب فرسوده به آز

بر بالینم نشسته می گوی بناز

کی کشته ترا من و پشیمان شده باز