قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰

بسرای سپنج مهمان را

دل نهادن بممسکی نه رواست

زیر خاک اندرونت باید خفت

گرچه اکنونت خواب بر دیباست

با کسان بودنت چه سود کند

که به گور اندرون شدن تنهاست