مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۶

جان خواست ز من دوش بت دلگسلم

گفتم بدهم باز نفرمود دلم

یعنی نرسد به وصل رویش بی جان

واکنون که برم جان که ز رویش خجلم