مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۴

یک تیر جفا نماند کان زیبا یار

آنرا نزدست بر دل من صد بار

وین طرفه که هر لحظه کنم توبه ز عشق

بازم به کرشمه ای برد بر سر کار