مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶

گر یار به خون تو کمر در بندد

ای دل مکن آنچه از تو خرد نپسندد

گر خون گریم نهان تو بیرون خوش باش

من گریم به بود که دشمن خندد