مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

ساقی ز صراحی می گلگون می ریخت

مطرب گه زخمه در مکنون می ریخت

فصاد و طبیب گشته بودند بهم

این نبض همی گرفت و آن خون می ریخت