مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۴۰

الراح الراح یا سؤلی یا املی

فالنور غاب و خاض النوم فی المقل

تویی که در همه عالم به حسن بی بدلی

می چو گل ز تو خواهم که لعبت چگلی

و اوقد الشمع من خدیک حین بدا

کالبدر فی الثور او کالشمس فی الحمل

به دیدن تو مرادیده روشنست مگر

تو خاک درگه خورشید خسروان قزلی