شاها بدان خدای که در دست قدرتش
هفت آسمان چو مهره به دست مشعبدست
فرمان دهی که در خم چوگان حکم اوست
آن گویهای زر که برین سبز گنبد است
کین بنده تا ز خدمت بزم تو دور ماند
روزی دمی خوش از دل او بر نیامدست