زخسرو یکی دخت پوران به نام
نشاندند بر تخت و شد کار خام
چو پوران به گاه افسر نو گرفت
نشانی ز پیروز خسرو گرفت
ببردند پیروز را پیش او
تبه کرد جان بد اندیش او
چو شش ماه بگذشت او هم بمرد
به هرمزد تخت کئی را سپرد