طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱

عمریست دلم از غم دوران گله دارد

آئینه ام از نقش پریشان گله دارد

ناموس کند شکوه بسی از من رسوا

زآلودگی ام پاکی دامان گله دارد