جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴۸

آمد به مشامم از سر زلف تو بوی

افکند دل مرا دگر در تک و پوی

از بس که به چوگان جفا زد ما را

سرگشته از آن کرد چنانم چون گوی