جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۸

سرگردانم چو گوی در دست کسی

کز وی نتوانم که شکیبم نفسی

برخیز و بیا که طاقت هجر نماند

بشتاب که انتظار بردیم بسی