جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۸

شمع رخ خود در دلم افروخته ای

چون شمع سراپای دلم سوخته ای

بی روی دل افروز خود ای جان و جهان

چشمم ز جمال عالمی دوخته ای