جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۲

ای گشته دلم ز دست هجران پر خون

تا چند کشم غم ز جفای گردون

بر جور و جفای چرخ دل بنهادم

تا خود فلک از پرده چه آرد بیرون