جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۶

از دست غم تو تا توانست دلم

سرگشته ز غم گرد جهانست دلم

هرچند که بالاش بلاییست بلند

در بند قد سرو روانست دلم