جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۳

می‌سوزم و با عشق رُخت می‌سازم

چون شمع میان جمع باشد رازم

پروانه صفت به پیش شمع رخ تو

بر آتش رخسار تو جان می‌بازم