جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۵

دل گفت برو سوی گلستان ارم

گفتم چه کنم گر نگشایند درم

گفتا بکند با تو چنین بی ادبی

گفتم نکند گر او بدیعست برم