جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۴

با دل گفتم که با تو رازی دارم

با حضرت دوست من نیازی دارم

بیچاره چرا چنین شوی سرگردان

چون هست یقین که چاره سازی دارم