جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۹

از من غم روزگار ای یار مپرس

اندوه من و شادی اغیار مپرس

درد دل من بشنو و بس قصّه مخوان

این سوزش من ببین و بسیار مپرس