جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۹

از آتش دل چو شمع در سوز و گداز

هستم من بیچاره به شبهای دراز

سرگشته روزگار یاری شده ام

یارب به کرم کار من خسته بساز