جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۲

بر روی توأم خسته ولی بسته جگر

بر حال من خسته دل انداز نظر

در بحر غمت غریق گشتم جانا

بر ساحل ذوقی ز منت نیست خبر