جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۲

کس عهد وفا چنانکه پروانهٔ خُرد

با دوست به پایان نشنیدیم که بُرد

مقراض به دشمنی سرش برمی‌داشت

پروانه به دوستیش در پا می‌مرد