جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۲

زلفت چو بنفشه پیچ و تابی دارد

لعل تو چو آتشست و آبی دارد

گفتم که چو چشم تو نباشد مستی

گفتا که به هر گوشه خرابی دارد