جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱

بیچاره دلم که بود از عشق تو مست

در شست سر زلف تو بودش پابست

چشمت به خطا در او نگاهی می کرد

زان روی به ابروان شوخت پیوست