جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

چون چشم تو نرگسی ندیدم سرمست

چون دید دلم گشت به زلفت پابست

پیوسته به خم بود چو ابروت دلم

جان کرد فدا و ز غم آن نیز نرست