تا کی ای دلبر تو با ما بیوفایی میکنی
با وجود بیوفایی دلبریایی میکنی
روشنای چشم مایی کی روا باشد چنین
کز من دلداده آهنگ جدایی میکنی
حسبةالله به غور حال مسکینان برس
چون به دارالملک دلها پادشایی میکنی
من به ظلمات شب هجران تو گشتم اسیر
شمع مایی جای دیگر روشنایی میکنی
میکنی بیگانگی با ما چرا ای نازنین
هردمی با دشمنانم آشنایی میکنی
ای دل آخر پادشاه جسم و جانی تا به کی
در سر کوی وصال او گدایی میکنی