جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳۵

ز جانم تو را بنده در بندگی

ز تو یافت جان جهان زندگی

ببخشای بر من که بر آستان

نهادم سر طاعت و بندگی

همه فانی و باقیی چون تو نیست

سزاواری تست پایندگی

سهی سرو در بوستانهای جان

ز نور بقا یافت فرخندگی

مه و مهر و پروین همه درسما

کنند از کمالت نمایندگی

پسندیده کاری نیاید ز من

مگر کز تو آید پسندیدگی

به فریاد جان من خسته رس

ز لطفت به روز فروماندگی

اگرچه چو نرگس سرافکنده ام

ز نرگس به آید سرافکندگی

به سرّ دل شاه مردان که زود

مرا جمع کن زین پراکندگی