جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۵

در جار چمن گلست بر بار

بی رنج رقیب و زحمت خار

در صبح نظر خوشست بر گل

خوش نیست ولیک بی رخ یار

معشوقه به خواب تا دم صبح

بلبل به چمن ز شوق بیدار

گل خنده زنان به صبح و بلبل

گرینده بر او چو ابر آذار

اِستاده به پات سوسن آزاد

در بندگیت دلا نگه دار

افتاده بنفشه بر سر خاک

در پای تواَش ز خاک بردار

نرگس به چمن مدام مستست

از چشم خوش تو گشته خمّار

دستان، همه روزه در گلستان

نام تو کند همیشه تکرار

هر کس به کسی برد پناهی

کس نیست مرا بجز جهاندار