جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۲

عشاق مهر روی تو از جان خریده اند

مهرتو را ز هر دو جهان برگزیده اند

تا آشنای کوی تو گشتند در جهان

حقّا که از محبّت عالم بریده اند

در شاه راه عشق تو مدهوش و عاششقند

خفتند با خیال تو و ز جان بریده اند

هر کس که سر نهاد به پای تو بی ریا

کردند سر فدا و رخت را ندیده اند

آنان که جان به مهر رخ دوست داده اند

خاک درش مقام رخ خویش دیده اند

یاران بی وفا که شکستند عهد ما

با این همه هنوز مرا نورِ دیده اند

ماییم سر نهاده به پایت روان و تو

چون سرو بوستان که ز ما سر کشیده اند