جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷

سرویست قدّ دلبر و آزاد بس خوشست

بر جویبار قامت شمشاد بس خوشست

چون بلبلان به شوق جمال و کمال گل

از عاشقان روی تو فریاد بس خوشست

ای دلبر ستمگر رعنای بی وفا

بر جان ما ز دست تو بیداد بس خوشست

آزاد گشته ام چو سهی سرو در جهان

دانی یقین که بنده آزاد بس خوشست

ما در غم فراق گرفتار و ممتحن

دلبر به رغم خاطر ما شاد بس خوشست

وه وه چه خوش بود به صبوحی میان باغ

واندر کنار حور پری زاد بس خوشست

تو پیر راه عشقی و ما عاشقان مُرید

از پیر در جهان دم ارشاد بس خوشست