ای دیده در دو دیده جانم خیال تست
سودای خاطرم ز سر زلف و خال تست
ای باد صبحدم بگذر سوی آن نگار
از من ببر پیام که آنجا مجال تست
از من بگو که ای بت نامهربان شوخ
ما را مراد جان ز جهان اتصّال تست
مرغ دل شکسته ام ای دوست سالهاست
تا همچو خضر تشنه ی آب زلال تست
دست من ضعیف به وصلت شبی بگیر
زآن رو که مدتیست که جان پای مال تست
دل داده ام به مهر رخت ای صنم ببین
روشن جهان جان ز فروغ جمال تست
خون دلم به نرگس مستت حرام باد
کاین فتنه ی زمانه ز سحر حلال تست
گویند ماه عید چه خوش خوش برآمده
آری سواد ابروی همچون هلال تست
گرچه بجز وفای تو ما را گناه نیست
ما بنده ایم و این همه عین کمال تست
تصدیع اگر نمی دهم ای دوست عذر چیست
تقصیر بندگیم ز بیم ملال تست
باد صبا جواب بیاورد کای جهان
دلدار بی وفای تو فارغ ز حال تست
گفتم چو او ز بنده ی بیچاره غافلست
با او بگو که مونس جانم خیال تست