هزاران قبّهٔ عالی ، کشیده سر به ابر اندر
که کردی کمترین قبه سپهر برترین دروا
چو گرگ ظلم را کشتی به زور بازوی عدلت
ز انبوهی شده صحرای اقلیم تو چون کمرا
یکی دبه در افگندی به زیر پای اشتربان
یکی بر چهره مالیدی مهار ماده ما را