سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - معما بنام زر و مدح

چیست آن لعبت که زیبا شکل و نیکو منظر است؟

منظرش چون وصل زیبا منظران جان پرور است

نقش نام پادشاهان شوق گنج خسروان

بر جبینش ثبت و اندر خاطر او مضمر است

عهد آن از بی ثباتی همچو عهد روزگار

طبع او از دون نوازی همچو طبع اختر است

یک نظر هر کس که بر لوح ضمیرش بنگرد

می شناسد کز چه شهر و از کدامین کشور است؟

جرم آن سیار و تابان همچو جرم کوکب است

پیکر او مستدیر و زرد چون قرص خور است

انتقالش از کف نو دولتان این زمان

ممتنع مانند اعراض عرض از جوهر است

وصل او کمتر به کام حضرت مخدوم ماست

ور بود در بی ثباتی همچو عهد دلبر است

مفخر گیتی نشاط آن کو به بزم اهل فضل

صحبت او هم نشاط‌افزای و هم جان‌پرور است