سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

تا روان اشک من از دیده ی تر خواهد بود

خلق را ز آتش خویت چه اثر خواهد بود

ز آشیانی که در این باغ نهادم شادم

کآن هم از باد خزان زیر و زبر خواهد بود

می توان یافتن از خنده ی این برق که باغ

آخر از گریه ی ابرش چه ثمر خواهد بود

تا به فکر غم فرهاد نباشد شیرین

تلخکامی وی از رشک شکر خواهد بود

ذوق مستی ز کسی پرس که در محفل عشق

لعل گون ساغرش از خون جگر خواهد بود

تا بود خاصیت لعل تو با طبع (سحاب)

بی بهاتر ز صدف در و گهر خواهد بود