فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۱

یاری که کج و دوروست، شمشیرش کن

گر راست نشد نشانه تیرش کن

ور دشمن یک رنگ تو چون شیر بود

با رشته دوستی به زنجیرش کن