فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۶

آن روز که چون سرو سر از خاک زدیم

با دست تهی پای بر افلاک زدیم

دیدیم چو دلتنگی مرغان چمن

چون غنچه گل جامه جان چاک زدیم