فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۰

با دشمن و دوست گر شدی نرم چو موم

چون نقش نگین شوی مکن شرم چو موم

با خصم هماره باش سرسخت چو سنگ

با دوست همیشه باش دل نرم چو موم