فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۱

درد و غم خوبان جوان پیرم کرد

بد عهدی آسمان زمینگیرم کرد

من ماندم و من با همه بدبختیها

ای مرگ بیا که زندگی سیرم کرد